میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت


می خواری و مستی ره و رسم دگری داشت

پیمانه نمی داد به پیمان شکنان باز


ساقی اگر از حالت مجلس خبری داشت

بیدادگری شیوه مرضیه نمی شد


این شهر اگر دادرس و دادگری داشت

یک لحظه بر این بام بلاخیز نمی ماند


مرغ دل غم دیده اگر بال و پری داشت

در معرکۀ عشق که پیکار حیات است


مغلوب حریفی که به جز سر سپری داشت

( سرمد ) سر پیمانه نبود این همه غوغا


میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت